ميرزا محمد قمى مشهدى

از دانشنامه‌ی اسلامی

شیخ محمد بن محمدرضا قمى مشهدى دانشمندى جامع نگر، ادیبى کوشا، فقیهى پارسا، محدثى مورد اعتماد و از همه مهمتر، یکى از برجسته ترین مفسران دنیاى تشیع و صاحب تفسیر کنز الدقائق در اوایل قرن دوازدهم است. او در یکى از بهترین دوران شکوفایى تشیع یعنى عصر صفویه زندگى مى کرد. این عالم بزرگ بر اثر تلاش فراوان توانست آثار متعدد و پر ارجى را تألیف کند که به نوبه خود، زینت بخش محافل علمى و مذهبى و چراغى فروزان براى معرفت جویان گردید.

زندگی‌نامه

از تاریخ تولد، وفات، اساتید و شاگردان مفسر قمى اطلاعات دقیقى در دست نیست؛ وی در خطه عالم پرور خراسان و در شهر مقدس مشهد دیده به جهان گشود و بعد از تحصیلات ابتدایى به کسب علوم و دانش هاى رایج و معارف الهى پرداخت. میرزا محمد قمى در اول تفسیرش، خود را چنین معرفى مى کند: «اما بعد: فیقول الفقیر الى رحمة ربّه الغنى میرزا محمد المشهدى بن محمدرضا بن اسماعیل بن جمال الدین القمى...» بر این اساس او اصالتاً اهل قم، اما تولد و نشو و نماى وى در مشهد مقدس بوده است. وى علاوه بر مقدمه تفسیر، در دیگر تألیفات خود نیز به این نکته اشاره دارد.

میرزا محمد قمى مشهدى با بزرگ ترین دانشمندان، محدثان، فقیهان و فیلسوفان سده یازده و دوازده همنشین بود. برخى از آنان عبارتند از: ملا محمدمحسن فیض کاشانى (م ۱۰۹۱ ق)، علامه محمدباقر مجلسى (م ۱۱۱۱ ق)، علامه محقق ملا محمدباقر سبزوارى، صاحب ذخیرة المعاد فى شرح الارشاد (م ۱۰۹۱ ق)، شیخ محمد بن حسن حر عاملى، صاحب وسایل الشیعه (م ۱۱۰۴ ق) و ملا خلیل بن غازى قزوینى نویسنده شرح عدة الاصول و الصافى فى شرح الکافى (م ۱۰۸۹ ق). میرزا محمد قمى بر اثر معاشرت با این بزرگان و سایر دانشمندان برجسته معاصرِ خویش، به مقامات عالیه علمى و معنوى و کمالات روحانى نایل آمد.

از گفته ها و نوشته هاى برخى از رجال شناسان معتبر و متبحر و مورد اطمینان همانند محدث نورى در الفیض القدسى، محقق خوانسارى در روضات الجنات و محدث قمى در فوائدالرضویه و سید محسن امین در اعیان الشیعه، برمى آید که این شخصیت قرآنى بیش ترین بهره ها را از خرمن فضل و دانش علامه مجلسى و فیض کاشانى برده و در سال ۱۱۰۷ به افتخار اخذ اجازه از علامه مجلسى نایل آمده است.

میرزای مشهدی در نگاه دیگران

  • ۱. محدث قمى: «این عالم جلیل از شاگردان علامه مجلسى است و علامه مذکور، ثناى بلیغى از او و از تفسیر او نموده است و او را اجازه داده است».
  • ۴. شیخ حر عاملى، صاحب وسائل الشیعه: «مولانا محمد بن رضا قمى از فضلاى هم عصر ما است. او شرح منظومه اى در علم معانى و بیان دارد که در صد بیت تنظیم شده و به نام نجاح المطالب موسوم گردیده است».

فعالیت‌های علمی و فرهنگی

تألیف کتب فارسی و عربی:

از مهم ترین ویژگى هاى عصر صفویه، رشد و بالندگى فرهنگ اسلامى، شیعى و ایرانى است. در آن دوران، علما و دانشمندان فرصت یافتند تا احکام و معارف دین اسلام به ویژه مذهب شیعه را بسط و توسعه دهند و آموزه هاى فرهنگ اهل بیت را در قالب موسوعه هاى بزرگ فقهى، حدیثى، تفسیرى همانند وسایل الشیعه، بحارالانوار، الوافى، العوالم، مرآةالعقول، روضةالمتقین، و تفسیرهاى البرهان، نورالثقلین و کنزالدقائق تدوین و به دوستداران فرهنگ و معارف اهل بیت عرضه کنند. در این دوران علاوه بر تألیف متون دینى به زبان عربى، نهضت ترجمه کتاب هاى حدیث به زبان فارسى نیز شکل گرفت. دانشمندان و علماى عصر صفویه از این دوران طلایى استقبال کردند و هر کدام به سهمِ خویش از این فرصت براى اهداف اسلامى بهره گرفتند.

میرزا محمد قمى مشهدى نیز با استفاده از فرصت بدست آمده، گذشته از تألیف کتاب تفسیر، کتاب هاى مختلف علمى دیگرى به زبان هاى فارسى و عربى نگاشت و با پاسخ به شبهه ها و سؤالات به ایفاى نقش پرداخت. او که عالمى زمان شناس و نوگرا بود، به نیازهاى عصر خود توجه کامل داشت. عرضه بخشى از آثار به زبان فارسى، ریشه در همین ویژگى او دارد.

او در دیباچه کتاب ستة ضروریه خویش مى نویسد: اما بعد، چنین گوید فقیر حقیر میرزا محمد بن محمدرضا القمى اصلاً، المشهدى مولداً و مسکناً که: این چند مسئله است که به اعتقاد فقیر مبناى ایمان است و به گوش خاص و عام رسانیدن آن لازم... آن مسائل را باید به زبان فارسى ترجمه کرد که همه کس بفهمند، تا موالیان امیرالمؤمنین علیه‌السلام منتفع گردند و ثواب آن به روزگار فرخنده آثارِ آن نامدار عاید شود. مفسر قمى از جذابیت شعر و ادب غافل نبود و در مباحث علمى و تفسیرى و توضیح مقصودِ خویش، از آن بهره مى گرفت.

مقابله با اندیشه‌هاى انحرافى:

در هر عصرى عالمان متعهد وظیفه دارند که دین خداوند را از انحرافات نجات دهند و غبارها و زنگارها را از آن بپیرایند؛ چنان که حضرت امام صادق علیه‌السلام مى فرماید: «عُلَماءُ شیعَتِنا... مُرابِطُونِ فِى الثَغرِ الّذى یلى اِبلیسُ وَ عَفاریتُه یمْنَعُونَهُم عَنِ الْخُرُوجِ لِضُعَفاءِ شیعَتِنا...؛ عالمان پیرو ما...، مرزبانانى هستند که لشکر شیطان را از هجوم به مرزهاى ایمان و تسلط بر مستضعفان فکرىِ شیعیان ما باز مى دارند».

در این راستا، مفسر قمى در فرصت هاى مناسب به مقابله با کج اندیشى و انحرافات برمى خیزد. در زمان این مفسر عالى مقام «صوفیه» بسیار فعال بودند و سعى داشتند تا در میان اقشار مختلف ملت مسلمان ایران نفوذ کنند. از این رو، این دانشمند گرانمایه در آثار خویش فساد عقیده و انحراف آنان را بیان مى دارد، به خصوص در تفسیر برخى آیات، به نکوهش و فساد آنان مى پردازد؛ از جمله در تفسیر آیه شریفه «اهدنا الصّراط المستقیم» بعد از نقل قولى از صوفیه، مى گوید: مخفى نماند این قول و تأویلى که قبلاً گذشت و اقوال و آرایى که بر این گفته ها مبتنى باشد، همه بر اساس مذهب صوفیه بنا شده و از اصول فاسد و باطل مى باشد و غرض از نقل آن، توضیح بطلان آن بود. همچنین در تفسیر آیه «وَ مِنَ النّاسِ مَنْ یقُولُ آمَنّا» باز هم بعد از نقل قولى از صوفیه، مى گوید: غرض از طرح این گونه مباحث، توجه دادن خوانندگان به آراى بى ارزش و اعتقادات گمراه کننده آنان است؛ چرا که حق با ضد خودش شناخته مى شود.

مفسر قمى در تفسیر خود گاهى جهت تکمیلِ مطالب خویش سخنانى را از اقوال صوفیه آورده و با عبارات کوتاهى سریعاً از آن ها رد مى شود گویا بطلان اعتقادات آنان را واضح تر از آن مى داند که نیاز به بررسى و پاسخگویى مفصل داشته باشد.

ما در این جا به نقل سخنى شیوا از امام هادى علیه‌السلام در مورد صوفیه و اعتقادات آنان بسنده مى کنیم: «محمد بن ابى خطاب مى گوید: در مسجدالنبى در حضور امام هادى علیه‌السلام نشسته بودیم. ناگاه جماعتى از صوفیان وارد مسجد شدند و به گرد هم حلقه زدند و به ذکر «لا اله الّا اللّه» مشغول گردیدند. امام هادى علیه‌السلام به ما رو کرده و فرمود: «به این دغل بازانِ ریاکار اعتنا نکنید؛ آن ها هم پیمانان شیاطین و ویرانگران بنیادهاى دین هستند. آن ها براى آسایش جسم پارسایى مى کنند. شب زنده دارى آن ها براى به چنگ آوردن غذاهاى چرب و شیرین است. عمرى را با ریاضت و سختى مى گذرانند تا فرصت گناهکارى بیابند. گرسنگى مى کشند تا به سفره ها و غذاهاى رنگین دست یابند. اذکار و اوراد آن ها براى فریفتن مردم و جلب دل هاى افراد احمق و ساده لوح است. کسى که به دیدار زنده و مرده آنان رود، گویى به دیدار شیطان و بت پرستان رفته است».

حفظ فرهنگ اهل‌بیت علیهم‌السلام:

این مفسر گرانقدر، در موارد متعددى از تفسیر خویش به دفاع از مقام ولایت پرداخته و آیاتى را که در مورد على علیه‌السلام نازل شده، به نحو شایسته اى توضیح داده و شأن نزول آن را مستدل و محکم و در پرتو روایات اهل بیت علیهم‌السلام مطرح نموده است. به عنوان نمونه او در ذیل آیه ۵۵ سوره مائده که به آیه «ولایت» معروف است، مى نویسد: امام باقر علیه‌السلام در مورد آیه «اِنّما وَلیکمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَالّذینَ آمَنُوا الذّینَ یقیمُونَ الصّلوةَ وَ یؤتُونَ الزّکوةَ وَ هُمْ راکعُونَ» مى فرماید: عده اى از یهودیان که در میان آنان چهره هاى شاخصى مانند عبدالله بن سلام، اسید بن ثعلبه، ابن یامین و ابن صوریا وجود داشتند و به تازگى مسلمان شده بودند، آن روز براى تقویت ایمان و پرسش سؤالاتى، به محضر پیامبر آمده بودند. آنان به رسول اکرم صلی الله علیه و آله گفتند: اى پیامبر خدا! حضرت موسى براى خودش یوشع بن نون را وصى قرار داد، وصى شما کیست؟ ولى و سرپرست ما مسلمانان بعد از تو چه کسى خواهد بود؟ در این هنگام بود که آیه ولایت بر پیامبر نازل گردید. بعد از نزول وحى، رسول خدا به حاضرین فرمود: برخیزید! آنان بلند شدند و به همراه پیامبر به مسجد رفتند. همزمان با ورود پیامبر اکرم، سائلى از مسجد خارج مى شد. پیامبر به سائل فرمود: اى سائل! آیا کسى به تو چیزى عطا کرد؟ گفت: بلى، این انگشتر را به من دادند. فرمود: آن را چه کسى به تو داد؟ او در حالى که به على علیه‌السلام که در حال نماز بود اشاره مى کرد، گفت: آن مردى که در حال نماز است، این انگشتر را به من بخشیده است. پیامبر دوباره پرسید: او در چه حالى آن را به تو داد؟ سائل گفت: او در حال نماز و موقع رکوع، آن را به من عطا کرد. در این موقع صداى پیامبر به تکبیر بلند شد و جمعیت حاضر در مسجد با پیامبر همصدا شدند. بعد پیامبر به مردم فرمود: على بن ابى طالب بعد از من، ولى و سرپرست شما است. آنان گفتند: ما راضى و خشنود هستیم که خداوند پروردگار ماست و اسلام دین ما و محمد صلی الله علیه و آله پیامبر ما و على بن ابى طالب علیه‌السلام رهبر و امام ما است. در این هنگام آیه بعد نازل شد که: «وَ مَنْ یتَوَلّ اللّهَ وَ رَسوُلَهُ وَالّذینَ آمَنُوا فَاِنّ حِزْبَ اللّهِ هُمُ الْغالِبُونَ؛ و کسانى که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند (پیروزند؛ زیرا) حزب خدا پیروز و برتر است».

آثار و تألیفات

میرزا محمد قمى به علوم مختلف عصر خویش احاطه داشته و در مورد هر موضوعى رساله اى جداگانه نگاشته است. او بر موضوعاتى چون: علوم بلاغت، سیره و تاریخ، علوم قرآنى و تفسیر، کلام، فلسفه، علم حدیث، صرف و نحو، فقه، دعا، زیارت، شعر و ادبیات احاطه داشته و آرائى را ابراز نموده است.

در میان تألیفات پرارج مرحوم میرزا محمد قمى، تفسیر بى نظیر «کنزالدقائق» منزلت ویژه اى دارد. این تفسیر محصول سال ها تلاش و مطالعه در آثار قرآنى به جاى مانده از گذشتگان و مجموعه اى از بهترین نظریات برگزیده و زیباترین آثار دانشمندان و مفسران قبل از وى است. مفسر قمى در تفسیر خویش، احادیث تفسیری را از تفسیر فرات بن ابراهیم، تفسیر قمى، عیاشى و تبیان شیخ طوسی نقل مى کند. علامه مجلسى در تقریظ خود بر این تفسیر مى نویسد: خداوند جزاى خیر دهد به عالم شایسته، دانشمند کامل، پژوهشگر ژرف نگر، جانشین زبردست گذشتگان، شخصیتى که دقیق ترین معانى علمى را با فکر تیزبین خود بدست مى آورد و گوهرهاى حقیقت را با رأى صائب خود استخراج مى کند.

میرزا محمد مشهدى قمى علاوه بر تفسیر کنز الدقائق، تألیفات دیگرى نیز به دانش دوستان عرضه کرده است که مهم ترین آن ها عبارتند از:

  • ۱. انجاح المطالب فى الفوز بالمآرب: این رساله در موضوع علم معانى بیان و به صورت منظوم بوده و با تحقیق آقاى السید الحسینى در شماره ۴ مجلّه «تراثنا» چاپ شده است. این منظومه چنین آغاز مى شود:

الحمدلله و صلّى اللّه * على رسوله الذى اصطفاهُ

محمّدٍ و آله و سَلّما * و بعد قد احببت ان اُنَظّما

فى عِلْمَى البیان والمعانى * رُجوزةً لطیفه المعانى

ابیاتُها عن مائةٍ لم تزد * فَقُلْتُ غیرَ آمنٍ من حسد

مصحح این منظومه در مقدمه مى گوید: اشعار لطیف، نظم روان، اختصار و جامع بودن این مجموعه توجه مرا به خود جلب نمود و چون در علوم بلاغت آن را از هر لحاظ زیبا و پسندیده تر دیدم، به تحقیق و احیاى آن علاقه مند شدم.

  • ۲. التحفة الحسینیه: این کتاب به زبان فارسى و در آداب نماز و سایر عبادات، ادعیه، آداب سفره و به نام سلطان حسین صفوى نگاشته شده است.
  • ۳. حاشیه بر کشاف زمخشرى؛
  • ۶. تبیان سلیمانى: به زبان فارسى و تفسیر روایى قرآن از اول تا سوره عنکبوت مى باشد.
  • ۷. سته ضروریه: این کتاب نیز فارسى و در مورد معارف دینى و اعتقادى نگاشته شده است.
  • ۸. سُلّم درجات الجنه فى معرفة فضائل ابى الائمه علیه‌السلام: ترجمه و شرح چهل حدیث در فضایل امیرمؤمنان علیه‌السلام و به زبان فارسى است.
  • ۹. الفوائد الشارحه: منظومه اى در علم تصریف که براى پسرش اسماعیل در مشهد نوشته است.
  • ۱۰. شرح زیارت رجبیه: مفسر قمى این کتاب را در سال ۱۰۹۷ در مشهد مقدس تحریر کرده و در شرح مطالب، اول اعراب و آن گاه به ترتیب لغت، ترجمه و توضیح معنى را آورده است.
  • ۱۱. شرح صحیفه سجادیه: در سال ۱۰۹۱ در مشهد نگارش یافته است.
  • ۱۲. کتاب صید و ذباحه: که موضوع آن فقه استدلالى است.
  • ۱۳. کاشف الغمه: در موضوع تاریخ و سیره و شرح حال پیشوایان معصوم و در ۱۴ بخش تنظیم شده و مؤلف در سال ۱۰۷۵ از نگارش آن در مشهد فراغت یافته است.
  • ۱۴. مراصد العصمة والضلاله: مصنف، این کتاب را در مقدمه کاشف الغمه معرفى نموده است.
  • ۱۵. معاد و حشر و نشر اجساد: میرزا محمد قمى این اثر را به زبان فارسى و در موضوع معاد به رشته تحریر درآورده است. او همچنین در این کتاب تحقیقى نیز در معنى کفر و ایمان انجام داده است. آغاز این اثر چنین است: «زیباترین کلام، در هر مرام، ذکر مَلِک عَلاّم است که رشحه اى از بحر رحمت او...».
  • ۱۶. رساله اى در وجود: این اثر، رساله اى فارسى است که در آن سخنان مولا رجبعلى در رساله معروفش به نام «اشتراک لفظى و معنوى در وجود» مورد نقد و نقض قرار گرفته است.
  • ۱۷. تصحیح شواهد ابن ناظم: مصحح آن را در سال ۱۰۸۷ تصحیح و به شیخ لطف الله مشهدى رضوى اهدا نموده است.

وفات

این کاوشگر معارف عالیه قرآن در نیمه اول قرن دوازدهم و در حدود سال ۱۱۲۵ قمری دار فانى را وداع گفته، به لقاءالله پیوست.

پانویس

  1. کنزالدقائق، ج ۱، ص ۲، چاپ وزارت ارشاد اسلامى.
  2. مقدمه تفسیر کنزالدقائق؛ ریحانة الادب، ج ۵، ص ۳۲۰ و الذریعه، ج ۱۸، ص ۱۵۲.
  3. الذریعة، ج ۱۳، ص ۱۴۵.
  4. فوائدالرضویه، ص ۶۱۸.
  5. الفیض القدسى، ص ۱۰۰.
  6. روضات الجنات، ج ۷، ص ۱۱۰.
  7. امل الآمل، ج ۲، ص ۲۷۲.
  8. عوالى اللآلى، ج ۱، ص ۱۸.
  9. تفسیر کنزالدقائق، ج ۱، ص ۶۶.
  10. مقدمه تفسیر کنزالدقائق.
  11. سفینة البحار، ج ۵، ص ۱۹۹.
  12. «رهبر و ولى شما تنها خدا و پیامبر او و ایمان آورندگانى هستند که نماز را اقامه مى کنند و در حال رکوع، زکات (و صدقه) مى دهند.
  13. سوره مائده، آیه ۵۶.
  14. تراثنا، ش ۴، ص ۲۰۹.
  15. در بخش تألیفات از کتاب هاى الذریعه ج ۳، ۱۲، ۱۳، ۱۶؛ مقدمه تفسیر کنز الدقائق؛ ریحانة الادب ج ۵ و روضات الجنات، ج ۷ استفاده شده است.

منبع

عبدالکریم پاک نیا، ستارگان حرم، جلد ۱۲.